«جیران» را یا به چشم دیدهاند یا نامش را شنیدهاند؛ هم زنانی که گلیمبافی رمق دستشان را گرفته و هم دختر بچههایی که تازه پای «دار» نشستهاند. بیشتر از ٤٠سال پیش او برای آموزش گلیمبافی در «دارستان» پیشقدم شد و گرد فراموشی را از نقشهای گلیم سیرجانی تکاند. تا ٤٠٠سال پیش از «جیران شول»، دستبافته زنان سیرجانی، رنگ به رنگ، خانهها را فرش میکرد و بعید نبود که با آمدن گلیمهایی با رنگ شیمیایی و فرشهای ماشینی خانهها از گلیم سیرجانی خالی شود اما زنان پشت دار نشستند، آواز «شرمه» خواندند و تارها را به هم بافتند و نگذاشتند.
مادران و گاه پدران به دختران آموختند و دختران آنها به دخترانشان. بالاخره در خانه هر سیرجانی یک نفر هست که «شیرکی پیچ» را بلد باشد و نقشها را بشناسد: گلی شور، بوته شاهی، گل موسیخانی، ترنج... بهخصوص در این یکی دوسال که زمزمه افتاده قرار است این گلیم جهانی شود، مردمان جنوب غربی کرمان دیدند که رفته رفته تعداد فروشگاهها و نمایشگاهها بیشتر شد و در میدانها و خیابانها جایی برای نمادی از بازمانده هنر دستی سیرجانیها باز شد. در یکی دو روز پیش که دو نماینده از شورای جهانی صنایعدستی برای ارزیابی پرونده ثبت جهانی گلیم «شیرکی پیچ» راهی سیرجان شدند، اشتیاق مردم به نهایت رسید.
گلیم شیرکی پیچ سیرجان، چند سالی است که در صادرات غیرنفتی کشور سهم دارد و مشتریهای خاصش را پیدا کرده اما بیش از ١٢هزار گلیمباف سیرجان از دو چیز گله دارند: مشکل بیمه و دست واسطهها. معاون صنایعدستی کشور گفته شانس سیرجان برای جهانی شدن زیاد است و کارگروه ثبت جهانی گلیم سیرجان این شعار را همه جا تکرار کرده است: «گلیم سیرجان، رنگینکمان جهانی ایران». اکنون مردم امیدوار شدهاند که بعد از جهانی شدن شهر و روستای گلیم در کرمان، این دو مشکلشان حل شود.
خدا رحمت کند جیران را
در کارگاه «ماه» که یکی از چندین کارگاه تولیدی گلیم سیرجان است، ٨ زن مشغول بافتناند و «ماهتاب بهمنپور» یکی از آنهاست. او نقش «گلپر» میزند. گلیمش سوزنی است و نخش باریک. ماهتاب نخ سبز را نشان میدهد که «طبیعی است» و با گیاهان محلی درست میشود. او و ٧ بافنده دیگر اهل روستای ایزدآباد شریفاند. «خود خانم ایلخانی اینها را رنگ میکند با مواد طبیعی.» بیرون از اتاق بزرگی که بافندهها مشغول کارند، دیگهایی درحال جوشیدن است و نخها در آن رنگ میگیرد. ماهتاب گلیم را شانه میزند و میگوید: «از مادرم یاد گرفتم و مادرم از مادربزرگش؛ خانم خلیفهای. در این روستا همه همینطورند و من ٣٥سال است گلیم میبافم. » او نام جیران را میآورد، مثل بافندههای دیگر: «خدا رحمت کند جیران را. در جهان مثل او هیچکس بلند نبود. او شیرکی پیچ را در روستای دارستان راه انداخت و به دیگران یاد داد. جیران شول کارگاهی در روستای دارستان راه انداخت و همه به گلیمبافی مشغول شدند. یکی هم مادربزرگ من بود در روستای ایزدآباد شریف. کارگاهی راه انداخت، ما یاد گرفتیم و به همسایهها یاد دادیم. حالا توی هر خانه یکی دو دار هست.»
مایحتاج زندگی ماهتاب و زنان دیگری که در کارگاه «ماه» تارها را به هم میبافند، به دست بافتههای آنها وابسته است. در روستای دارستان که قرار است دهکده جهانی گلیم باشد، هم زندگی بر همین قرار است؛ شوهران کشاورزی و کارگری میکنند و زنان گلیم بافی. ماهتاب میگوید: «در دارستان جیران بود که به همه شیرکی پیچ یاد داد؛ مادرِ «احمد شول»، سردار شهید. خودش سال ٧٢ فوت کرد، خدا رحمتش کند. » شیرکی پیچ گلیمی است که در سیرجان و روستاهای اطرافش بافته میشود و در دارستان از همه جا بیشتر. در شیرکی پیچ به عکس گلیمهای دیگر پود نقشی در بافت ندارد و فقط باید تارها را به هم وصل کرد. سال ١٣٥٤ سازمان صنایعدستی ایران کارگاه بزرگ تولید و آموزش گلیم شیرکی پیچ را در دارستان برپا کرد و چند نفری مسئول آموزش روستاییان شدند.
روی فرش ماشینی مینشینیم
سکینه گله میکند که «در خانهها همه فرش ماشینی دارند و گلیم کمتر. » خانهها کمتر با گلیم سیرجان پوشیده شده؛ چون بافندهها چند سالی است رغبتشان به بافتن کمتر شده و اگر ببافند ترجیح میدهند گلیمها را بفروشند و ارزانترها را پیش خود نگه دارند؛ مثلا رومیزی، دعای بافته و ان یکاد و سوره یاسین شیرکی پیچ. او گلیم کوچکی با طرح «راه راه» میبافد و میگوید: «اگر هر روز ببافم یک ماهه تمام میشود.» دستهایش ساییده شده و میترسد که چشمش کم سو شود. فروشندههای شهر سیرجان هم همین را میگویند: «زنان در جهازشان از گلیم کمتر استفاده میکنند و از فرش بیشتر.»
زن دیگر ٢٥سال است که گلیم میبافد. او هم از مادرش یادگرفته. کلاس پنجم دبستان درسش را ول کرده و نشسته پای دار. «مادران دیگر به بچهها یاد نمیدهند مثل قبل. خیلی از بچهها دیگر نمیبافند چون میگویند درآمدی ندارد. میگویند خودمان بافتیم به کجا رسیدیم؟ اما اگر ثبت جهانی بشود مشکلها یک طوری حل میشود، هم دست دلالها کوتاه میشود، هم راحتتر بیمهمان میکنند. اینجوری به حال ما خیلی بهتر است و میتوانیم چند تا گلیم برای خودمان نگه داریم.»
با روشنایی آتش، گلیم میبافتم
در «دارستان» صدای ساز و دهل به آسمان رفته و همه مردم روستا به خیابان آمدهاند. آنها دو طرف جاده را گرفتهاند و دو میهمان خارجی به همراه مسئولان استانی از میانشان میگذرند. نمایندگان شورای جهانی صنایع دستی از این همه اشتیاق حیرت کردهاند. راه به خانه پیرترین بافنده سیرجان میرسد، زنی ١١٠ساله با موهایی به سفیدی برف که انگشتانی کشیده دارد و ١٠٣سال از زندگیاش را وقف گلیم سیرجان کرده است. نامش «ماهنسا شهسواری» است؛ یکی از آخرین بازماندههای نسل قدیم گلیمبافی. بیبی صدایش میکنند. روسری بلند و سفیدش روی شانههایش افتاده و با صدایی رسا میخواند: «چنان پیرم که دوران میدهد یاد، وجود من چو کاهی میبرد باد، به چشم من ندارد روشنایی...» پسرش جهانگیر کنارش نشسته و در گوشش میگوید از گلیم بگو. «شیریکی پیچ میبافتم و همه کارها را خودم میکردم. پنبه میرستم، کار تا شب طول میکشید. چراغ نبود. هیزم از کوه میآوردم. با روشنایی آتش گلیم میبافتم. جهانگیر همین جایی؟» کوین مورای، رئیس منطقه شورای جهانی صنایع دستی و غدا هیجاوی، رئیس منطقه آسیا و اقیانوسیه شورای جهانی صنایع دستی با شوق نگاهش میکنند و فیلم میگیرند.
در خانهای دیگر که جماعت راهی آن شدهاند، پیرزنی نخ میریسد، زن دیگر گلیم میبافد و دختر بچهای پشت دار نشسته و گره به گره روی تار و پود سفید نقش میزند. هدیه از هفتسالگی گلیمبافی یاد گرفته و اکنون ١٢ساله است و اسم نقشها را هم خوب میداند: «عقربی، چراغو، کرمک، سیبک، پیچ پیچ...»
عصمتخانم زن باسلیقهای بود
به جز جیران که فقط یکسال در روستاهای مختلف گلیمبافی آموزش داده و یکسال بعد بازنشسته شده بود، عصمتخانم هم برای همه آشناست. بافندهها یا از مادرانشان یاد گرفتهاند یا از جیران یا از «عصمت زبردست» که به خوشسلیقگی معروف است. در نمایشگاهی که در دارستان برپا شده، عصمتخانم در غرفهای نشسته و خواهر و شوهر پیرش در کنار او. او ٤٠سال قالی و گلیم بافته و بارها به نمایشگاههای خارجی و داخلی سر زده است. «یکسال پس از جیران من کارش را ادامه دادم. بچهها مدرک کلاس پنجمشان را میگرفتند و میآمدند کارگاه. باید همه کارها را خودمان میکردیم، پشم میریسیدیم، کلاف میکردیم، آب از چاه میآوردیم. ریس رنگ میکردیم، دار چوبی میزدیم و میبافتیم. خیلی طول کشید که یاد بگیرند و راه بیفتند و کار باف شوند. حالا همهشان استادکارند.» شمار گلیمهایی که بافته از دستش دررفته و هزاران نفر دیگر از او آموختهاند؛ در دارستان، ملکآباد، ایزدآباد، امیرآباد، کوه خاجو، طرف جاده بندری، خسروی، عزتآباد و تمام روستاهای اطراف سیرجان، اما عصمتخانم که در راه گلیمبافی پیر شده میگوید: «خیلیها از کار دلسرد شدند، چون دلالها ارزان میخرند و خیلیها کار نمیکنند دیگر.»
آلمان، مشتری گلیمهای سیرجان
کوین، یکی از ارزیابان شورای جهانی در یکی از فروشگاههای شهر ایستاده و از فروشنده میپرسد: «قیمت فرشها تقریبا چقدر درمیآید؟» زن جواب میدهد که «بستگی به خرید دارد. بعضی گلیمها بسیار ریزبافت و گیاهی هستند و قیمتشان بالاتر است.» نمونه ریزبافتی را نشان میدهد که٦٠٠ تا ٧٠٠ دلار درمیآید. غدا هیجاوی، ارزیاب دیگر میپرسد که «کدام کشورها مشتری گلیم سیرجاناند؟» و فروشنده میگوید: «آلمان بیشتر از همه. تجار ایرانی گلیمهای ما را به بندر هانوفر میفرستند و از آنجا مشتریهای دیگری برای گلیمهای سیرجان پیدا میشود.» دستبافتههای زنان سیرجانی به جز گلیم، کیف، نمکی و خورجین است. غدا به گلیمها نگاه میکند و میگوید: «آنها در تکنیک و طراحی خبره هستند.» قیمتها اینطور که فروشنده میگوید از متری ٦٠٠هزار تومان شروع میشود تا یکمیلیون و دویست تومان به بالا.
بهمن نامورمطلق، معاون صنایعدستی کشور هم که همراه گروه است از مسأله صادرات میگوید: «همه ارگانها موظفند در توسعه زیرساختها برای گلیم کمک کنند و امیدواریم شرایط خوبی برای فروش و صادرات فراهم شود. برندسازی در این مورد خیلی کمک میکند. تولید صنایع دستی در ایران هیچ چیزی کم ندارد و آن چیزی که باید بیشتر توجه شود فروش، صادرات و تجاریسازی گلیم سیرجان است.»
ارزیابان متحیر شدند
در دارستان هنوز صدای ساز و دهل خاموش نشده. آوازی که به وقت قالیبافی میخوانند «شرمه» است. «صنوبر شول» پای دار میخواند: «گل قالیچه بافم، دست مریزاد، بلور سینه صافم دست مریزاد.» او یکی از آنهاست که از اوضاع گلیمبافی راضی است و امیدوار است که یکسال دیگر خبرهای خوبی از گلیم سیرجان شنیده شود. نزدیک به سیسال میشود که گلیم میبافد و هر هشت دخترش بافتن بلدند. «به گمانم ٦٥سالی دارم. آنقدر بافتهام که دیگر برایم آسان شده. تند و تند میبافیم. دخترانم سالی سه، چهارتا میبافند.»
اینطور که صنوبر میگوید کار اگر خوب باشد، قیمتش هم خوب است. «با دخترانم تا الان ٥٠٠ گلیم بافتهام.» او و زنان دیگر همراهش که در پارک «گلیم»، در حال بافتناند، میگویند، ثبت جهانی مشکلاتشان را حل خواهد کرد. دارستان ٤٠٠ خانوار سکنه دارد که حدود ٢٧٠ خانوار آن مستقیما گلیمبافی معاش آنهاست. مجید زند، بخشدار گلستان که دارستان یکی از روستاهای آن است، میگوید: «درآمدی که اهالی از گلیم در میآورند برای هر متر مربع، حدود یکمیلیون تومان است. قبل از زمزمههای جهانیشدن واقعا این نگرانی بود که صنعت گلیمفروشی به فراموشی سپرده شود چون دلالها مفت میگرفتند و چیزی عاید بافندهها نمیشد؛ اما حالا شوری به پا شده و امیدی آمده و تعداد بافندگان روزبهروز در حال افزایش است.»
معاون صنایعدستی از بازدید ارزیابان شورای جهانی صنایعدستی راضی است. به قول او نتیجه اگر چه «نامعلوم» است اما «خوب» بوده: «آنها به کارگاههای بزرگ و خانههایی رفتند که خیلی تحت تاثیرشان قرار داد. وقتی شنیدند یکی از زنان ١٠٣سال گلیم بافته متحیر شدند. خانوادهها را با چندین نسل کنار هم در حال کار دیدند و از بزرگترین کارگاههای تولید گلیم دیدن کردند. استقبال زیاد مردم در دارستان نشان داد همه برای ایجاد یک رویداد بزرگ حیرت دارند. مردم آمادهاند و زیرساختهای خوبی هم مهیاست.»
او البته معتقد است با این ثبتها مشکلات یک دفعهای حل نخواهد شد؛ اما میگوید: «این موقعیت شرایط را برای حل مشکلات آماده خواهد کرد. خوشبختانه اتفاق خوبی افتاد و برای شهرهای جهانی زیرساختی قانونی تهیه شد. هم در برنامه ششم توسعه به شهرهای جهانی توجه شده و هم در مصوبات شورایعالی سازمان میراث فرهنگی.»
محمود وفایی، مدیرکل میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری کرمان آمار میدهد که بیش از ١٢هزار بافنده در سیرجان به این هنر مشغولاند و از آن ارتزاق میکنند: «یعنی گلیمبافی یکی از پایههای اقتصاد شهرستان سیرجان است اما متاسفانه از این تعداد ٤ تا٥هزار نفر بیمهاند و بقیه مشکل بیمه دارند. امیدواریم بعد از ثبت جهانی این مشکلات حل بشود.»
او هم میگوید که ارزیابان از دیدن مردم دارستان شگفتزده شدند: «زیرساختها فراتر از آن چیزی بود که در ذهنشان داشتند. با آقای کوین صحبت کردم و پرسیدم تا حالا چنین استقبالی دیدهاید؟ او هم گفت تا به حال که برای ارزیابی مناطق مختلف سفر کرده، چنین گرمی ندیده است. برای ثبت جهانی مسیر هموار است و مشکلی نیست.»
مشکلات گلیمبافان کم نیست اما مدیرکل میراث فرهنگی معتقد است بعد از ثبت جهانی مرتفع خواهد شد؛ مثل مدیرکل میراث فرهنگی استان که میگوید: «بعد از این باید شبکههای غیررسمی از بین برود و سازمانهای رسمی، اتحادیهها و شرکتهای تعاونی فعال شوند. در خود سیرجان تعداد زیادی شرکت تعاونی هست که حدود ٤هزار بافنده را حمایت میکند. از آن طرف آموزش را باید جدی گرفت و ما هم رشته گلیم را در دانشگاه هنر راه انداختهایم و هم کارگاههای آموزشی عمومی و اختصاصی زیر نظر سازمان میراث فرهنگی فعال شدهاند.»
مردم ایران به فرهنگشان مفتخرند
ارزیابان شورای جهانی صنایع دستی همین امروز گزارششان از این بازدیدها را به رئیس شورا میدهند و یکسال دیگر تکلیف ثبت جهانی گلیم سیرجان روشن خواهد شد. کوین مورای، رئیس منطقه شورای جهانی صنایعدستی پس از دیدن دارستان از این میگوید که در گزارشش چه خواهد گفت: «ما میخواهیم داستان گلیم را بگوییم، نه فقط درباره خود گلیم بلکه درباره زندگی مردمی که آن را میبافند. این مردم هستند که به دستبافتههای خود ارزش میدهند، اطلاعات شیوه طراحی و بافت در کنار شرایط زندگی بافندهها خیلی مهم است.»
مورای معتقد است مردم ایران به فرهنگی که از گذشته به ارث بردهاند، افتخار میکنند: «بافندهها برای تولید گلیم شیرکی پیچ که بسیار زیباست، سخت کار میکنند. پیام ما هم برای ثبت جهانی، پیام صلح است. ما میخواهیم در کنار هم، با فرهنگها و داشتههایمان در آرامش زندگی کنیم. برای همین است که علاقه داریم با مردم جهان ارتباط داشته باشیم، فکر میکنم این داستان مهم حضورمان در ایران است.»
او از این حرف میزند که شاید خیلی افراد فکر کنند این گلیمها در کارخانه و با دستگاه بافته شده و دست کسی در بافتن آنها دخیل نیست و برای همین لازم است مردم به یاد بیاورند که زنانی پای دارها نشسته و گلیمهای رنگ به رنگ را بافتهاند، باید دید آنها کجا زندگی میکنند و چه کار میکنند و چطور این بافتهها بخش مهمی از زندگیشان است.
نویسنده: مهتاب جودکیمنبع: روزنامه شهروند شماره 1180 سهشنبه 3 مرداد 96
انتهای پیام/